۱۶ دی ۱۳۸۹، ۹:۵۲

تیاتر در هفته گذشته/

تیاتر خصوصی یا همای سعادت / دستمزد تیاتر فجر ربطی به اجرای عمومی ندارد

تیاتر خصوصی یا همای سعادت / دستمزد تیاتر فجر ربطی به اجرای عمومی ندارد

وقایع نگاران روایت کنند که هفته ماضی برای تیاتر بستر رخدادهایی متفاوت بوده که تنها سطوری کم حجم را در تاریخ کم سطر تیاتر به خود اختصاص داده‌اند.

به گزارش خبرنگار مهر، باز هم فرصتی دست داد تا تورقی کنیم در مجلد تیاتر در هفته ماضی و یادی کنیم از وقایعی که نه جذاب است، نه شیرین است و نه تلخ. قصدمان تلف کردن اوقات شریفتان نیست بلکه گمان کردیم مرور این وقایع با شما خالی از لطف نیست و بهانه‌ای است برای با هم بودن بر سر خوان نعمت تیاتر.

جشنواره تیاتر خصوصی تهران پر کشید و رفت!

جشنواره تیاتر خصوصی تهران همای رحمتی بود که با خود خصوصی شدن را برای تیاتر ایران زمین همراه داشت. اهالی تیاتر چشم به آسمان دوخته در انتظار بودند که این همای رحمت که به گفته صاحبش تنها از فرصت‌های دولتی برای خصوصی بودن بهره‌مند بود بر شانه تیاتر بنشیند. افسوس و صد افسوس که بخت تیاتری جماعت بلند نیست (شاید هم بلند است که این همای سعادت یا شاید هم غیر سعادت بر دوششان ننشست) که این هما که گویند قرن‌های متمادی باید در انتظارش نشست تا بازگردد، پر کشید و رفت.

اما چه رفتنی! همای جشنواره تیاتر خصوصی تهران از سال جاری به پسین سال که مورخان آن را 90 نامگذاری کرده‌اند، پرید. جدا از سوگی که ازاین اتفاق بر درون و برون جماعت تیاتری نقش بسته، وقایع نگاران و قلم به دستانی که به دنبال این همای سعادت بودند از پر کشیدنش لبخند به لب شده‌اند. پرسیدید چرا؟ می‌گویم برایتان.

هفته ماضی مجالی بود تا صاحب همای سعادت جشنواره تیاتر خصوصی تهران با وقایع نگاران گردهم آیند تا گل بگویند و گل بشنوند و از محاسن این همای بگویند. اما صاحب این همای بخت برگشته بی‌خبر از همه جا در گرداب سؤالات سهمگین وقایع نگاران گرفتار آمد و یار دیرینش که در مقام دبیر همای سعادت تیاتر خصوصی تهران را تربیت می‌کرد هم نتوانست دستی برای نجات به سویش دراز کند. از این رو همای سعادت مذکور دل چرکین از این گرداب با خود گفت "چرا هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی کز آن گل کاغذین روید"!

همان پولی که همه می‌گیرند ما می‌گیریم، کور شویم اگر دروغ بگوییم!

جانم برایتان بگوید که هفته ماضی هفته کلنجار رفتن وقایع نگار جماعت بود با هنرمندان تیاتری که مدعی هستند تافته جدا بافته نیستند و اجرتی که برای کارشان می‌گیرند بیش از دیگران نیست. "سنگ و سبو" نمایشی است که می‌گویند در آینده‌ای نه چندان دور که عمر ما و همراهانمان و شما و همراهانتان جواب می‌دهد، به صحنه می‌رود و ما و شما و ایشان و آن‌هایی که دوست دارند به تماشایش بنشینند.

اما مشکل چیز دیگری است که وقایع نگار جماعت می‌گوید فلان و صاحب نمایش می‌گوید بهمان. آقاجان صاحب اثر می‌گوید کار من سفارشی نیست و اجرتی که می‌گیرم همان اجرتی است که باقی تیاتری جماعت می‌گیرند و چنان با استحکام چنین ادعایی را نشان می‌دهد که ماجرای آدم‌هایی را به خاطر می آورد که می‌گفتند "کور شویم اگر دروغ بگوییم".

اما مگر این سخنان وقایع نگار جماعت راراضی می کند، این گوش در و آن گوش دروازه. از صاحب اثر انکار و از وقایع نگار اصرار که آقاجان شما سفارشی کار کن هستی و اجرتی که می‌گیری نه تنها برابر با دیگر مزدبگیران تیاتر نیست بلکه صدچندان بیشتر است. اینکه چنین چیزی است یا نه ما هم نمی‌دانیم و سعی نمی‌کنیم هم که بدانیم و اگر هم بدانیم بر زبان نمی‌آوریم زیرا که نه مجالش، نه توانش و نه ... نیست.

نو که آمد به بازار دیگر کهنه جایی برای اجرا ندارد!

هر از چند گاهی سالن‌های تیاتری هم خانه تکانی می‌کنند و در این خانه تکانی مهمانان قدیم رخت بر می‌بندند و به انتهای اجراهای خود نقطه پایان می‌افزایند و جای خود را به هنرمندانی که توان و انرژی شروع کار دارند، می‌دهند. همواره رفتن با بغض و آه و ناله همراه است و آمدن با شادی. اما دریغ و صد دریغ که این دایره شکلش همچنان که از نامش برمی‌آید، گرد است و در گردی افتادن یعنی دور زدن و این یعنی بعد از هر خنده‌ای گریه‌ای است و بعد از هر گریه‌ای خنده‌ای.

اما این را گفتیم تا به خدمت شما عرض کنیم که جماعتی جدید با نام‌های سعید شاپوری، ندا هنگامی، اعظم بروجردی، آشا محرابی و وحید رهبانی جای پای گذشتگان خود گذاشته و تیاترهایی را در پیچ در پیچ تیاتر شهر بزرگ و عظیم طهران اجرا می‌کنند.

جواب می‌دهیم تا بگوییم هستیم!

هر کسی خانه‌ای دارد و مسکنی برای اوقات فراغت و استراحت و آرمیدن. تیاتری جماعت هم خانه‌ای دارد اما این خانه با خانه‌های دیگر شبیه نیست. این خانه نه جای خوابیدن که جای نخوابیدن است (البته در نام و عنوان). اهالی این خانه مایلند که خود را بیدارانی هوشیار نشان دهند حال آنکه بعضی مدیران تیاتری با آن‌ها به گونه‌ای رفتار می‌کنند که نه تنها هوشیار بلکه بیدار هم نیستند.

اما خانه تیاتری جماعت هم توانایی تکان خوردن و نشان دادن خود را در میان بناهای بلند مرتبه طهران و ایران و شاید فرنگ دارد. از این رو در مقابل مکتوب مدیران تیاتری با عنوان شیوه‌نامه شورای حمایت که همچون زلزله‌ای برای تیاتر و تیاتری جماعت بود قد علم کرد و مکتوبی نوشت که اعتراضی بود بر مکتوب مدیران.

حال اینکه این مکتوب تاب و توانی برای مقابله با مکتوب مدیران را دارد در پرده‌ای از ابهام پوشیده است و کس راز پشت این پرده را نمی‌داند جز مدیران و زبردستانی که شیوه‌نامه را رقم زده‌اند.

بشتابید، بشتابید. در جشنواره تیاتر فجر با خیال راحت پول بگیرد و نگران نباشید!

جشنواره تیاتر فجر که مکانی بزرگ برای گل گفتن و گل شنفتن تیاتری جماعت و مدیران تیاتری و تماشاگران تیاری است هم برای خود راه و رسمی دارد. طی سال‌های ماضی هر آنکس که برای حضور در این محفل آستین بالا می‌زد اجرتی می‌گرفت در خور شأن خود. تیاتری بی‌خبر از همه جا از این اجرت خشنود بود و زندگی می‌گذراند تا زمانی که رخصت به اجرای عمومیش می‌دادند.

در آن هنگام بود که دنیا بر گرد سرش می‌چرخید و تازه می‌فهمید که اجرتی که از جشنواره تیاتر فجر گرفت و به خوشی خرجش کرد بخشی از اجرت اجرای عمومیش است و از این رو در حسرت پول از دست رفته زانوی غم بغل می‌گرفت. اما دبیر جشنواره بیست و نهم تیاتر فجر سینه سپر کرد و همچون شاهزادگان قصه‌های کهن با اسبی سفید آمد و غم را از خاطر تیاتری جماعت زدود.

او آمد و با صدایی رسا نوید داد که از این پس تا زمانی که وی نفس در سینه دارد اجرت جشنواره تیاتر فجر ربطی به اجرت اجرای عمومی تیاترها ندارد و تیاتری جماعت با خیال راحت به خرج پول به دست آمده مشغول شوند. به خدا سوگند که این همه لطف و کرم که مدیران به تیاتری جماعت روا می‌دارند در هیچ کجا نمونه‌ای ندارد و آنوقت تیاتری جماعت، ازمدیران تیاتری بد می‌گویند!

کد خبر 1225974

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha